جدول جو
جدول جو

معنی کالی کلا - جستجوی لغت در جدول جو

کالی کلا
(کالْ لی)
دهی است از دهستان لفور بخش مرکزی شهرستان شاهی که در 14هزارگزی جنوب باختری شیرگاه واقع است. کوهستانی، جنگلی، معتدل و مرطوب است، 550 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه پی رود تأمین میشود. محصول آن برنج و لبنیات، و شغل اهالی زراعت و گله داری، و صنایع دستی زنان شال و کرباس بافی و راههای آن مالرو است. در تابستان به ییلاق سفیدریز و لوپی میروند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ)
شهری است در ارمنستان کبیر از نواحی خلاط از نواحی منازجرد از نواحی ارمنستان چهارم. احمد بن یحیی گوید: از عهد انوشیروان هنوز ارمنستان بدست ایرانیان بود تا اسلام آمد. و این کشوردچار اختلال و نابسامانی و شبیه ملوک الطوائفی می بود تا آنکه ارمینیاغس یکی از مردم ارمنستان زمام حکومت آنجا را در دست گرفت و به اختلافات پایان بخشید. پس از وی زنی به حکومت رسید به نام قالی و شهری ساخت و آن را قالی قاله نامید که معنای آن احسان قالی است و مجسمۀ خود را بر یکی از دروازه های شهر نصب کرد. عرب این شهر را قالیقلا نامیدند. شاعری گوید:
سیصبح فوقی اقتم الریش واقعاً
بقالی قلا او من وراء دبیل.
بطلمیوس گوید: طول این شهر 60 درجه و عرض آن 38درجه زیر 14 درجه از سرطان است و گویا در اقلیم پنجم باشد. ابوعون در زیج خود گوید: قالی قلا در اقلیم چهارم است. طول آن 63 درجه و 25 دقیقه و عرض آن 38 درجه است. در قالی قلا فرشی بافته میشود که آن را قالی نامند و قالی نسبت اختصاری است به شهر قالی قلا. (معجم البلدان ج 7 ص 17) (نزهه القلوب ج 3 ص 97). ابن خلکان از سمعانی روایت کند که قالی قلا از اعمال دیاربکر است و نیز ابن خلکان گوید: در تاریخ سلجوقیۀ عماد کاتب اصفهانی آمده است که قالی قلا ارزن الروم است
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی است از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل با 140 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(جِ)
دهی است از دهستان بالاتجن بخش مرکزی شهرستان شاهی، در 8 هزارگزی مغرب شاهی، در دشت معتدل هوای مرطوبی واقع است و 90 تن سکنه دارد. آبش از نهر هتکه و رود خانه تالار، محصولش غلات و برنج و پنبه و ابریشم و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ص 131)
لغت نامه دهخدا
(لِ کَ)
دهی است از لفوز بخش مرکزی شهرستان شاهی، واقع در 15 هزارگزی جنوب باختری شیرگاه کوهستان جنگلی، هوای آن معتدل مرطوب مالاریائی. دارای 750 تن سکنه. زبان آنان مازندرانی و فارسی. آب آن از رود خانه کرسنک. محصول آنجا برنج، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری صنایع دستی زنان شال و کرباس بافی. راه آن مالرو است، تابستان گله داران ییلاق بخار کلا و اسبوکلا از دهستان ولویی میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مَ حَلْ لَ)
نام موضعی از رودپشت مشهدسر. (مازندران و استرآباد رابینو ص 117 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
نام دهی است از دیه های اطراف نور. (از سفرنامۀ رابینو ترجمه فارسی ص 149)
لغت نامه دهخدا
(کَ رُ)
دهی از دهستان فریم است که در بخش دو دانگۀ شهرستان ساری واقع است و155تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کِ)
دهی است از دهستان دابو ازبخش مرکزی شهرستان آمل. دشت، معتدل و مرطوب است و 170 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
دهی است در ناتل رستاق از ناحیۀ نور مازندران. (سفرنامۀ مازندران رابینو ص 111 و ترجمه آن ص 149)
لغت نامه دهخدا
(مُ لَ)
دهی است از دهستان لاهیجان بخش حومه شهرستان مهاباد واقع در 32هزارگزی باختر مهاباد و 21500 گزی خاور شوسۀ خانه به نقده. ناحیه ای است کوهستانی، سردسیر، سالم و دارای 41 تن سکنه. از چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات، توتون و حبوب است و اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. از صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(فَ / فْ)
دهی از دهستان کیاکلا که در بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع است و 210 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(ظِ مَ)
دهی از دهستان لنگا از شهرستان شهسوار واقع در 25 هزارگزی جنوب خاوری شهسوار و 4 هزارگزی جنوب عباس آباد، دشت و معتدل مرطوب و مالاریائی و دارای 120 تن سکنه است. آب از رود خانه کاظم رود دارد. محصول آن برنج و مرکبات و شغل اهالی زراعت است. راه فرعی به شوسه دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
شهر و بندری است در مدرس هند که در خلیج اومان واقع است، امروزه کوزیکود گویند و 126000 تن سکنه دارد، نام این شهر بر روی پارچه های پنبه ای گذاشته شده است، و اولین بندری است که واسکو د گاما در سال 1498 بدانجا رسید
لغت نامه دهخدا
یکی از امپراتوران روم قدیم است که در 12 میلادی تولد یافت و از سال 37 تا 41 میلادی سلطنت کرد، کالی گولا چنان خونخوار و قسی القلب بود که میگفت: ’کاش مردم روم یک سر داشتند تا من می توانستم آن را به یک ضرب قطع کنم، ’ چون بر امروس و ویرزیلیوس و تیتوس لیوس به دیدۀ حسد می نگریست میخواست که آثار آنان را محو کند بسیاری از بزرگان مملکت و کسان خویش را بکشت و زمانی بر آن شد که به اسب خود مقام کنسولی عطا کند، عاقبت یکی از تریبونوس های روم موسوم به کرآس او را هلاک ساخت، (ترجمه تمدن قدیم فوستل دوکلانژ)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهات فرح آباد. (ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 161)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
نام عده ای از قرا، و از جمله، قریه ای در بالا بلوک بارفروش. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 117). و قریه ای در لالاآباد بارفروش. (سفرنامۀ مازندران واسترآباد رابینو ص 118). قریه ای در ناحیه دابو به آمل. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 112). قریه ای در ناحیه گرم رودپی در آمل. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 113). قریه ای در کار کندۀ ساری. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 121)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
از دهات چهاردانگۀ هزارجریب ساری. و رجوع به ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 163 و 166 و رجوع به بالا کولا شود
لغت نامه دهخدا
(لِ کَ)
دهی است از دهستان بابل کنار بخش مرکزی شهرستان قائم شهر که در 24 هزارگزی جنوب باختری قائم شهر و 12 هزارگزی باختر شیرگاه در دامنه واقع است. ناحیه ایست دارای آب و هوای معتدل مرطوب و 530 تن سکنه، آب آنجا از رود خانه بابل تأمین میشود. محصول عمده آن برنج و نیشکرو ابریشم و کتان و غلات و صیفی و شغل مردمش زراعت و صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و نخی و راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
به هندی اجاص اسود است که عیون البقر نامند. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
از توابع زیرآب واقع در سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دابوی جنوبی شهرستان آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
کلاه ساخته شده از کاغذ که در مدارس قدیم بر شاگردان تنبل می
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان بالا خیابان لیتکوه بخش مرکزی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع لفور سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در نزدیکی سی سنگان نوشهر، از توابع مربوط به منطقه ی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان بندپی بابل، نام روستایی در خوزه خانقاه
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بالاتجن قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان بیشه ی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان میان رود شهرستان نوشهر، از توابع دهستان.، از توابع دهستان بیشه سر بابل، از توابع دهستان چهاردانگه
فرهنگ گویش مازندرانی
پلوی بدون خورشت
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان بابل کنار بابل، روستایی در شهرستان قائم
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع چهاردانگه ی سورتچی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بندپی واقع در شهرستان بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بابلکنار واقع در شهرستان بابل، از توابع حومه ی نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی